علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

موجودی به نام فیبرم(بخش سوم)

پیش نوشت: چنان چه پست های قبلی در رابطه با فیبرم را نخوانده اید، اینجا و اینجا را بخوانید. ********* خیلی سردش شده است و درد بی نهایت زیادی را حس می کند! دهانش آن قدر خشک است که حتی نمی تواند ناله کند! صدای پرستار را می شنود:" خانم چه خبره؟ ! شما سی و دو تا فیبرم تو رحم تون داشتید! سی و دو سال سن داری و سی و دو تا فیبرم ! " به سختی چشمانش را باز می کند؛ تخت در ورودی آسانسور قرار دارد و قرار است در معیت سرپرستار و یک آقا به سمت بخش برود! او بسیار دلش می خواهد این پرستار خوشحال را رؤیت کند!  و با وجود همۀ دردهایی که تمامِ وجود او را فراگرفته است بسیار دلش می خواهد به او بگوید که او نیز هیچ وقت دلش نمی خواسته ...
19 خرداد 1394

پرستار کوچک

چند هفته قبل که با مادرمان از مهد باز می گشتیم، پشت همان ویترین اسباب بازی فروشی معروف که هر روزه به اسباب بازی هایش سلام می کردیم، یک پکیج از هواپیماها را دیدیم! و از آن جا که مادرمان می خواستند در مدت بستری شدن شان در بیمارستان، سرگرم باشیم از بابایمان خواستند آن ها را برایمان خریداری کنند! ما به محض ورود هواپیماها به منزل نام تک به تک آن ها را از مادرمان پرسیدیم و مادرمان نیز که نام آن ها را نمی دانستند، نام های ساختِ خودشان را به ما تحویل دادند! بعد از چند روز که ما مرتب نام های ساختگی و نازیبایی که مادرمان در شرایط اضطرار ساخته بودند، را تکرار می کردیم، به ناگاه برق سه فاز از سر مادرمان پرید که لابد کارتون این هواپیماها ساخته شده است ک...
12 خرداد 1394

موجودی به نام فیبرم (بخش دوم)

پیش نوشت یک: قبل از خواندنِ این پست خوانندۀ پست " موجودی به نام فیبرم (بخش اول) " باشید! پیش نوشت دو: به پیشنهاد دوستانِ دوست داستنی نظرخواهی برای این پست فعال می ماند! ولی از آن جا که اغلب نظر گذاشتن برای یک چنین پست هایی سخت است، تو ملزم به نظر گذاشتن نیستی رفیق! و حالت به شدت درک می شود! پیش نوشت سه: از آن جا که به علت حال نداریِ او، این پست بسیـار به تدریــــــــــج و در طی پنج روز نوشته شده است، دور از انتظار نیست اگر برای خواندنش نیز به همان مقدار زمان نیاز باشد! ××××××××××××××× مقابل میز کار پرستاران می ...
7 خرداد 1394

موجودی به نام فیبرم (بخش اول)

پیش نوشت: از آن جا که انسان موجودی ست شادی طلب و علاقه مند به ارتباط با انسان های شاد و کم درد و نق نزن، شاید خواندنِ این سبک پست ها برایت دلنشین نباشد! ولی هدفِ او از نوشتنِ این پست، یادآوری یک سری نکات در تعامل با بیماران است! در هر صورت تو در خواندن و یا نخواندنِ چند پستی که به این موضوع اختصاص دارد، مختاری! و چنان چه خواندنش برایت آزار دهنده است، همین حالا روی ضربدر بالای صفحه کلیک کن و خارج شو ×××××××××××××××××× خیلی شب است! مدت هاست او خوابِ شبِ خوشی را تجربه نکرده است و امشب نیز که او مسافری در راه دارد و بدخوا...
4 خرداد 1394
1